تصمیمگیریهای بازاریابی نیز به مانند سایر موارد با ریسکها، شانسها، حدسها، خطرها و اتفاقات ریز و درشت مواجه است. اما در این بین هستند برخی موارد که کمک میکنند به هنگام تصمیم گیری در مورد بازاریابی اطمینان بیشتری وجود داشته باشد.
به عنوان مثال، یک بازاریاب دیجیتال یکی از تصمیمهایی که بایستی اتخاذ کند این است که از کدامیک از پلتفرمهای موجود به نسبت سایر پلتفرمها بیشتر استفاده کند. به عبارت دیگر او بایستی تصمیم بگیرد که از میان یکی از این پلتفرمها یک پلتفرم را به عنوان پلتفرم اصلی دیجیتال مارکتینگ برگزیند. چنین تصمیمی به عوامل مختلفی بستگی دارد اما یک بازاریاب بزرگ با درایت و تجربهای که دارد می تواند با اطمینانی بیش از سایرین چنین تصمیمی بگیرد و البته صحیح هم باشد.
۵ مورد از مواردی که به هنگام تصمیمگیری در بازاریابی جهت افزایش اطمینان به کار می آیند
[one-third]
لیست بیلبوردهای شهر تهران
[/one-third]
۱- توجه به تبعات تصمیم:
انجام دادن سریع یک کار ممکن است منافعی هم در پی داشته باشد به شرطی که این کار تبدیل به بی احتیاطی نشود. افزون بر این، برخی تصمیمات بزرگتر از سایر تصمیمات اند لذا دانستن هزینههای یک تصمیم و البته پیامدهای آن امری حیاتی میباشد. همچنین یک تصمیم خوبِ امروز بهتر از یک تصمیم عالیِ فردا است لذا اگر تصمیمی در حال حاضر دارید و میتواند بپروردانیدش حتماً این کار را انجام دهید.
فارغ از این موارد بیایید از نگاهی ملموستر به ماجرا نظر اندازیم. فرض کنید درصدد خرید یک کامپیوتر برآمدهاید. میدانید که بودجهتان این مقدار است و قرار است کامپیوتری با این ویژگیها خریداری کنید. خب خیلی راحت این تصمیم را گرفته و کامپیوتر مورد نظر را میخرید. این کامپیوتر را هر زمان که بخواهید می توانید بفروشید.
حال بیایید تصمیم برای خرید این کامپیوتر را با تصمیم برای خرید یک آپارتمان برای محیط شرکت قیاس کنیم.
بودجهی شما برای خرید یک محیط برای شرکت به عوامل متعددی از جمله محل آپارتمان، اندازه، امکانات و … وابسته خواهد بود. بدیهی است که چنین تصمیمی به فکر و تأمل بیشتری نیاز دارد چرا که در صورت یک انتخاب بد تبعاتی همچون نارضایتی کارکنان از محیط کاری را تجربه خواهید کرد.
با ذکر این موارد میخواستم بر روی تبعات یک تصمیم تأکید داشته باشم. دنیای ما دنیای سلسله علل است و بنابراین هر تصمیمی که روزی گرفته شود بر بسیاری از موارد دیگر تأثیر خواهد گذاشت. قانونی در این میان وجود دارد که عمل بر اساس آن می تواند موجب اتخاذ تصمیمی شود که تبعات کوتاه مدت، متوسط و بلند مدت خوبی دارد. این قانون را با نام قانون ۱۰-۱۰-۱۰ می شناسند. تصمیم گیری بر اساس این قانون بدین صورت است که پیش از تصمیم بایستی از خود بپرسید که آیا ۱۰ روز دیگر، ۱۰ ماه دیگر و همچنین ۱۰ سال دیگر از گرفتن چنین تصمیمی راضی خواهید بود؟ پاسخ مثبت شما به ۱۰ روز اول به معنای تبعات مثبت این تصمیم در کوتاه مدت است، پاسخ مثبتتان به ۱۰ ماه به معنای تبعات مثبت این تصمیم در دوران متوسط و پاسخ مثبتتان به ۱۰ سال دیگر به معنای تبعات مثبت این تصمیم در بلند مدت است.
۲- تکیه بر اطلاعات و اجتناب از تعصبات شناختی:
تصمیمگیریهای بازاریابی تصمیمات معمولاً بر پایهی اطلاعاتی دقیق و انبوه ایجاد میشوند و از آنجا که هر یک از من و شما، به مثابهی بازاریاب، از دریایی از اطلاعات برخوردار ایم بایستی به هنگام تصمیم گیری از این اطلاعات به نحو احسن استفاده کنیم. نکتهای که در این بین وجود دارد این است که بر ماست که به هنگام تصمیم گیری و استدلالکردن از روی اطلاعات از هر گونه تعصب شناختی (یا سوگیری شناختی) اجتناب ورزیم تا تصمیمی بهتر داشته باشیم.
تعصبات شناختی، متأسفانه، بر تصمیمات بسیاری از انسانها تأثیر میگذارند چرا که آنها قادر به مشاهدهی امور از دیدگاههای مختلف نیستند. بنابراین تا جای امکان اگر از تعصبات شناختی کاسته شود و در عوض بر اطلاعات و دادهها تکیه شود تصمیمی مطمئنتر در بازاریابی گرفته خواهد شد.
۳- اجتناب از تحلیل فلج کننده:
تحلیل فلج کننده موقعیتی است که فرد آنقدر به جوانب امور دقت کرده و سعی می کند همه موارد را بررسی کند که دست آخر از گرفتن تصمیم ناتوان می شود. متأسفانه برخی از بازاریابان در فرآیند بازاریابی به این وضعیت دچار میشوند و دستآخر نمیتوانند کاری انجام دهند. اما به هر صورت، انجام دادن چیزی بهتر از هیچ انجام دادن است. بنابراین بهتر است به هنگام تحقیق و بررسی و تجزیه و تحلیل نه افراط شود و نه تفریط، نه از چیزها سرسری گذر شود و نه آن که تا عمق استخوان آنها بررسی شود و حتی جزئیترین چیز نیز اجازه ندهد که کار صورت گیرد.
برای دوری از تحلیل فلج کننده سعی کنید مهمترین معیارها و واقعیات را روی یک صفحهی کاغذ بیاورید و به هنگام تصمیمگیری آنها را در نظر بگیرید. این امر موجب می شود که به هنگام تصمیم گیری درگیر موارد جزئی و کوچک نباشید و صرفاً به موارد با اهمیت بپردازید و اینگونه دور بمانید از تبعات تحلیل فلج کننده.
راه دیگر برای دوری از این وضعیت، تعیین ضرب الاجل است. اگر یک مهلت معین برای گرفتنِ تصمیم برای خود تعیین کنید و سعیتان بر آن باشد که در آن مهلت معین تصمیمتان را بگیرید به احتمال بسیار از سرگردانی و آوارگی ناشی از تحلیل فلج کننده به دور خواهید ماند.
۴- مشورت کردن:
به هنگام تصمیم گیری، هر چه تعداد مغزها بیشتر باشد بهتر است، خصوصاً اگر این مغزها بزرگ هم باشند! از مشورت دوری نکنید و برای تصمیم گیری بازاریابی از مغز سایر همکاران نیز استفاده نمایید. این نکته را مطمئن باشید که شما همهچیزدان نیستید و نکته یا نکاتی ممکن است در ذهن همکارانتان باشند که حتی سایهای از آنها در ذهن شما نیست.
۵- عملی کردن:
حال که این مراحل را طی کردهاید نوبت به پیاده سازی تصمیم رسیده است، لاستیک برای جاده است و تصمیم برای انجام. بنابراین سعی کنید به بهترین نحو تصمیمتان را عملی ساخته و از یک جدول زمانی جهت برنامه ریزی صحیح نیز استفاده کنید.
به خاطر داشته باشید که حتی در حین عملی ساختن تصمیم نیز هر آن امکان اصلاح تصمیم وجود دارد. ببینید تصمیمتان در کجاها خوب بوده و در کجاها بد؟ آیا آن انتظارات و توقعاتی که از آن داشتید را برآورده ساخته یا نه؟ با در نظر گرفتن این موارد و هر آن نگاه به عقب و جلو می توانید دریابید که آیا تصمیمتان نیاز به اصلاح دارد یا نه.