تعریف برند بهراستی که نخستین گام در اجرای بازاریابی و برندینگ است. در واقع پیش از آن که به اجرای روشهای اصلی بازاریابی و استفاده از انواع بازاریابی جهت افزایش آگاهی از برند، افزایش فروش، افزایش اعتبار و موارد این قبیل پرداخته شود، مدیران برند بایستی درکی واضح از برند، محصولات برند، مخاطبین برند و موارد این قبیل داشته باشند. منظور این است که تا درکی واضح از برند و اهداف و چشماندازهایاش و مواردی که در بالا ذکر شدند وجود نداشته باشد هیچ نوع از انواع بازاریابی نیز توانایی از پیش بردن کاری را ندارند. برند باید در وهلهی اول تکلیفاش با خودش روشن باشد، این که چه مأموریتی دارد؟ چه شخصیتی دارد؟ میخواهد چه جایگاهی در ذهن مشتریان و البته چه جایگاهی در بازار داشته باشد؟ آمده تا چه محصولاتی را روانهی بازار کند؟ وجه تمایز محصولات برند از سایر محصولات چیست؟ برند آمده تا چه قشری از جامعه را به عنوان مشتری نشانه رود؟ و بسیاری از پرسشهای اینگونه… .
لب و لباب آنچه گفتم این است که اولین گام در اجرای بازاریابی و تبلیغات، وجود تعریفی مشخص از برند در نزد کارکنان شرکت است.
من در ادامه سعی میکنم به سه مورد از مواردی که برای ایجاد یک تعریف برند کمککننده هستند بپردازم. اگر یک استارتآپ هستید، موارد زیر را به کار گیرید و با استفاده از آنها در ابتدای کارتان یک تعریف برند ایجاد کنید و پس از آن دیگر کارهایی که بایستی انجام داد را انجام دهید. فقط پیش از پرداختن به این موارد، باید به این نکته اشاره کنم که تعریف برند باید تا جای ممکن ساده و مختصر و مفید باشد و در واقع به دور باشد از هر گونه پیچیدگی، ابهام و موارد این قبیل.
[one-third-first]
لیست بیلبوردهای شهر تهران
[/one-third-first]
۱- توجه به مهارتها:
پیش از ایجاد تعریف برند، بهتر است فهرستی از مهارتهای خود تهیه کنید. در این فهرست درج کنید که شما و سایر کارمندانتان چه مهارتهایی دارید و به واسطهی این مهارتها چه مواردی را میتوانید به مشتری تقدیم کنید. افزون بر این، کلیدی که میتواند در این راستا به کمکتان بیاید این است که در مورد این مسئله تحقیق کنید که دوست دارید مشتری با تصور کردن نام برند شما بلافاصله چه مورد یا مواردی در ذهناش تداعی شوند؟
به صورت خیلی ساده توانایی ها و کارهایی که از دستتان بر می آید را لیست نمایید.
۲- توجه به نیازهای مشتری:
پس از فهرست کردن تواناییها و مهارتهایتان، بررسی کنید که مشتریانتان چه نیازهایی دارند؟ سپس نیازهای آنها را با فهرست مهارتهای خود تطبیق دهید و ببینید که کدامیک از مهارتهای شما می توانند برای تأمین نیازهای مشتریان مفید باشند؟ این امر بسیار مهم است، چرا که باید تعریف برندتان مطابق باشد با نیازهایی که میتوانید با توجه به مهارتهایتان برطرف کنید. ممکن است تواناییها و مهارتهای شما در واقع بیشتر و تواناتر از نیازهای مشتریان باشند و بالعکس. در هر صورت، این کار را انجام دهید تا برای ایجاد تعریف برند راه کمی هموارتر گردد.
۳- توجه به وجوه تمایز:
سومین موردی که می تواند در تعریف برند مؤثر باشد توجه به وجوه تمایز برند از سایر برندهاست. بررسی کنید و ببینید که برند شما از چه مواردی برخوردار است که به واسطهی آنها میتواند از سایر برندهای موجود متمایز شود؟ چه ویژگیهایی برند شما را به برندی منحصر به فرد تبدیل میکنند؟
این نکته را در پرانتز عرض کنم که یگانه بودن از جمله ویژگیهای یک برند موفق است، و در واقع ایجاد تعریف برند نیز کاری ست که عمدتاً در همین راستا، یعنی در راستی یگانهسازی برند، صورت میپذیرد. لذا با توجه به آن چه که در زیر عنوان گفتم باید به وجوه تمایز دقت کنید و ببینید که کدامیک از موارد و ویژگیهایتان شما را از سایر برندها متمایز میکنند و چهرهای منحصر به فرد به شما میدهند.
سخن آخر
با در نظر گرفتن موارد فوق و البته توجهی بسیار به وضوح تعریف، میتوانید یک تعریف برند خوب ایجاد کنید. به خاطر داشته باشید که این تعریف نباید خیلی تأکیدوار و همچنین خیلی محدود کننده باشد.
علاوه بر آن، همانگونه که در بالا اشاره کردم، ایجاد تعریف برند در واقع اولین گامی است که در راستای برندینگ، تبلیغات و بازاریابی انجام میدهید، لذا، همانگونه که بارها بر روی مهم بودن گام اول تأکید شده، بایستی این گام را محکم بردارید تا در ادامهی راه پشتوانهای باشد برای سایر کارهایی که قرار است انجام دهید.